خودمونی های من و دخمل گلم
سلام دخملی باید داستان این روزها رو برات بگم اول اینکه خیلی خسته ام و گاهی نمی دونم چه کار کنم تا بتونم از پس این خستگی ها هم بر بیام همششه هم از برنامه ام عقبم البته این طبیعیه می دونم تو هم یه روزی مامان میشی و مزه این خستگی های دلچسب رو می چشی من و تو دنیای قشنگی با هم ساختیم و کلی حال می کنیم اگه بگم که هووی من شدی خیلی هم بی راه نگفتم اگه بدونی بابایی چه عاشقانه دوست داره و شما هم خیلی بابایی رو دوست داری و با خنده ها و ذوق کردن هات کلی دلشو شاد می کنی کلا خیلی دختر شیطونی هستی همش می خوای از جات بلند شی و وقتی موفق نمی شی کلی گریه می کنی وقتی هم بغلت می کنم با پاهات به دل مامانی ف...